خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گاف
2 . چنگک (برای راندن قایق، ماهیگیری)
[اسم]
la gaffe
/ɡˈaf/
قابل شمارش
مونث
1
گاف
اشتباه، سوتی
1.Faire une grosse gaffe
1. گاف بزرگی دادن
2.Je ne peux pas commettre une telle gaffe.
2. نمیتوانم اینچنین گافی بدهم.
3.Nous parlons aujourd'hui de la plus grosse gaffe du gouvernement.
3. امروز از بزرگترین اشتباه دولت صحبت میکنیم.
2
چنگک (برای راندن قایق، ماهیگیری)
تصاویر
کلمات نزدیک
gadoue
gadin
gadget
gabriel
gabonais
gag
gaga
gage
gager
gageure
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان