خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . زانو
[اسم]
le genou
/ʒ(ə)nu/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: genoux]
1
زانو
1.Je voulais tester mon nouveau genou.
1. می خواستم زانوی جدیدم را امتحان کنم.
2.Ramenez le genou gauche vers l'épaule droite.
2. زانوی چپ را دوباره به سمت شانه راست بیاورید.
تصاویر
کلمات نزدیک
genièvre
gendre
gendarmerie
gendarme
gencive
genouillère
genre
gens
gentil
gentilhomme
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان