خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . لعاب
2 . یخزده
3 . سرد
4 . گلاسه (کاغذ)
[اسم]
le glacé
/ɡlasˈe/
قابل شمارش
مذکر
1
لعاب
برق
[صفت]
glacé
/ɡlasˈe/
قابل مقایسه
[حالت مونث: glacée]
[جمع مونث: glacées]
[جمع مذکر: glacés]
2
یخزده
یخ
1.Il soufflait un vent glacé.
1. باد یخزدهای میوزید.
2.Un thé glacé
2. چای یخ
3
سرد
خشک، بیتفاوت
4
گلاسه (کاغذ)
1.Le papier glacé
1. کاغذ گلاسه
تصاویر
کلمات نزدیک
glacière
glacier
glacial
glaciaire
glacer
gladiateur
glaire
glaise
glaive
gland
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان