خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خال
[اسم]
le grain de beauté
/gʀɛ̃ də bote/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: grains de beauté]
1
خال
1.Il a un grain de beauté sur la joue.
1. او یک خال روی گونه دارد.
2.L'actrice se dessinait un grain de beauté au dessus des lèvres.
2. بازیگر یک خال بالای لبش نقاشی میکرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
grain
graillon
graffiti
graffeur
gradé
graine
graine de
graisse
graisser
graisseux
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان