خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (به زحمت) بالا رفتن
2 . پیشرفت کردن
[فعل]
gravir
/gʀaviʀ/
فعل گذرا
[گذشته کامل: gravi]
[حالت وصفی: gravissant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
(به زحمت) بالا رفتن
صعود کردن
1.Gravir cette montagne est très ardu.
1. صعود کردن از این کوه بسیار دشوار است.
2.Les cyclistes pédalent dur pour gravir le col.
2. دوچرخهسواران برای بالا رفتن از گردنه سخت رکاب میزنند.
2
پیشرفت کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
gravillon
gravier
graveur de disque
graveur
graver
gravir un échelon
gravitation
graviter
gravité
gravure
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان