خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (در هم) لولیدن
[فعل]
grouiller
/gʀuje/
فعل ناگذر
[گذشته کامل: grouillé]
[حالت وصفی: grouillant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
(در هم) لولیدن
وول زدن
1.Dans les couloirs du stade, les supporters grouillaient.
1. در راهروهای استادیوم هواداران در هم میلولیدند.
2.Les fourmis grouillent sur le sol.
2. مورچهها روی زمین وول میخورند.
تصاویر
کلمات نزدیک
grotte
grotesque
grosso modo
grossièreté
grossièrement
groupage
groupe
groupe de pression
groupement
grouper
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان