خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گیتار
[اسم]
la guitare
/gitaʀ/
قابل شمارش
مونث
1
گیتار
1.Il a vérifié l'accord de sa guitare avant de jouer.
1. او کوک گیتارش را قبل از نواختن بررسی کرده است.
2.Il sait jouer tous les accords à la guitare.
2. او نواختن تمام آکوردهای گیتار را بلد است.
تصاویر
کلمات نزدیک
guise
guirlande
guinguette
guingois
guindé
guitare électrique
guitariste
gustatif
guttural
guy de maupassant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان