خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شتاب
[اسم]
la hâte
/’ɑt/
قابل شمارش
مونث
1
شتاب
عجله
1.Dans sa hâte de prendre le bus, elle a oublié ses clés.
1. هنگام شتابش برای سوار شدن به اتوبوس، او کلیدهایش را فراموش کرد.
2.Dans sa hâte, il a fait tomber un vase.
2. به هنگام عجلهاش، او باعث افتادن یک گلدان شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
hâlé
hâle
hyène
hystérique
hystérie
hâter
hâtif
hâtivement
hé
hébergement
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان