خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . معلولیت
2 . آوانس (گلف) ارفاق، امتیاز
[اسم]
le handicap
/’ɑ̃dikap/
قابل شمارش
مذکر
1
معلولیت
نقص عضو
1.À l'école, sa surdité fut un handicap sérieux.
1. در مدرسه، ناشنواییاش یک معلولیت جدی بود.
2.Son handicap ne l'empêche pas de jouer au tennis.
2. معلولیت او، مانع تنیس بازی کردنش نمی شود.
2
آوانس (گلف) ارفاق، امتیاز
تصاویر
کلمات نزدیک
hanche
hamster
hamlet
hameçon
hameau
handicaper
handicapé
hangar
hanneton
hans
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان