خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گیاه
2 . علف
3 . چمن
4 . علفزار
5 . ماریجوانا
[اسم]
l'herbe
/ɛʀb/
قابل شمارش
مونث
1
گیاه
1.Je fais pousser mes propres herbes dans mon jardin.
1. گیاهان خودم را در باغم پرورش میدهم.
2.Le thé est une herbe qui a été séchée.
2. چای گیاهی است که خشک شده است.
2
علف
1.Les vaches se nourrissent d'herbe fraîche.
1. گاوها از علف تازه میخورند.
3
چمن
سبزه
1.J'aime bien regarder mes chats jouer dans l'herbe.
1. من دوست دارم گربههایم را ببینم که در چمنها بازی میکنند.
4
علفزار
سبزهزار
5
ماریجوانا
علف، وید، گراس، گل
تصاویر
کلمات نزدیک
herbage
herbacé
henry
henri
henné
herbeux
herbier
herbivore
herboriste
herboristerie
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان