خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . زشت
2 . وحشتناک
[صفت]
horrible
/ɔʀibl/
قابل مقایسه
[حالت مونث: horrible]
[جمع مونث: horribles]
[جمع مذکر: horribles]
1
زشت
بد قیافه
1.Isabelle, elle est horrible.
1. ایزابل، او زشت است.
2.Je suis une personne horrible.
2. من آدم بد قیافهایی هستم.
2
وحشتناک
ترسناک
1.J'ai fait un horrible cauchemar et je n'ai pas pu me rendormir.
1. یک کابوس ترسناک دیدم و نتوانستم دوباره بخوابم.
2.La scène de l'accident était horrible.
2. صحنه تصادف وحشتناک بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
horreur
horoscope
horodateur
hormone
hormonal
horriblement
horrifier
horrifié
horripilant
horripiler
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان