خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مو به تن (کسی) راست کردن
2 . عصبانی کردن
3 . حال (کسی را) بهم زدن
[فعل]
horripiler
/ɔʀipile/
فعل گذرا و ناگذر
صرف فعل
1
مو به تن (کسی) راست کردن
2
عصبانی کردن
کفری کردن
3
حال (کسی را) بهم زدن
1.Elle m'horripile.
1. او حال من را بهم میزند.
2.Tu commences à m'horripiler avec tes simagrées.
2. تو داری با ادا اصولهایت حال من را بهم میزنی.
تصاویر
کلمات نزدیک
horripilant
horrifié
horrifier
horriblement
horrible
hors
hors d'oeuvre
hors de
hors de doute
hors de lui
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان