خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تصور کردن
[فعل]
imaginer
/imaʒine/
فعل گذرا
[گذشته کامل: imaginé]
[حالت وصفی: imaginant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
تصور کردن
فکر کردن، گمان کردن
1.J'imagine que vous viendrez aussi à cette soirée.
1. حدس میزنم که شما نیز به این مهمانی خواهید آمد.
2.Peut-on imaginer une ville sans voiture ?
2. میتوان شهری بدون ماشین تصور کرد؟
تصاویر
کلمات نزدیک
imagination
imaginatif
imaginaire
imaginable
imagerie
imagé
imam
imbattable
imberbe
imbiber
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان