خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جاودانه کردن
2 . نامیرا کردن
[فعل]
immortaliser
/imɔʀtalize/
فعل گذرا
[گذشته کامل: immortalisé]
[حالت وصفی: immortalisant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
جاودانه کردن
ابدی کردن
1.Afin d'immortaliser ce moment, il va filmer toute la cérémonie.
1. به منظور جاودانه کردن این لحظه، او از تمام مراسم فیلم خواهد گرفت.
2.Une photographie peut aider à immortaliser l'instant.
2. یک عکس میتواند به ابدی کردن لحظه کمک کند.
2
نامیرا کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
immoral
immondices
immonde
immoler
immodéré
immortel
immortelle
immuable
immuniser
immunitaire
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان