خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بیصبری
[اسم]
l'impatience
/ɛ̃pasjɑ̃s/
قابل شمارش
مونث
1
بیصبری
بیتابی
1.J'attends avec impatience votre réaction à cette suggestion.
1. با بی صبری منتظر عکس العمل شما به این پیشنهاد هستم.
2.Nous t'attendons avec impatience, mon ami.
2. دوست من، با بی صبری منتظر تو هستیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
impassible
impasse
impartir
impartial
imparfait
impatient
impatienter
impayable
impayé
impeccable
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان