خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . واقعه غیرمنتظره
[اسم]
l'imprévu
/ɛ̃pʀevy/
قابل شمارش
مذکر
1
واقعه غیرمنتظره
پیشامد
1.En cas d'imprévu, elle a toujours son téléphone sur elle.
1. در صورت (بروز) واقعه غیرمنتظره، او همیشه تلفنش را با خودش دارد.
2.Il est en retard, il aura eu un imprévu !
2. او تاخیر دارد، (شاید) واقعه غیرمنتظرهای برایش پیش آمده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
imprévisible
imprésario
imprégner
imprécision
imprécis
impudence
impudent
impudeur
impuissance
impuissant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان