خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . چاپی (پارچه)
2 . پارچه چاپی
[صفت]
imprimé
/ɛ̃pʀime/
غیرقابل مقایسه
1
چاپی (پارچه)
چاپ شده
1.C'est imprimé à Hong-Kong.
1. این در هنگ کنگ چاپ شده است.
2.Chaque produit est imprimé individuellement pour vous.
2. هر محصول انحصارا برای شما چاپ شده است.
[اسم]
l'imprimé
/ɛ̃pʀime/
قابل شمارش
مذکر
2
پارچه چاپی
1.Un imprimé à fleurs
1. پارچه چاپی گلدار
تصاویر
کلمات نزدیک
imprimeur
imprimerie
imprimer
imprimante
impressionniste
improbable
improductif
impromptu
impropre
improvisation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان