خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پرینتر
[اسم]
l'imprimante
/ɛ̃pʀimɑ̃/
قابل شمارش
مونث
1
پرینتر
چاپگر
1.J'ai branché l'imprimante sur l'ordinateur.
1. من پرینتر را به کامپیوتر وصل کردهام.
2.La nouvelle imprimante marche mieux que l'ancienne.
2. پرینتر جدید بهتر از (مدل) قدیمیاش کار میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
impressionniste
impressionnisme
impressionner
impressionnant
impression
imprimer
imprimerie
imprimeur
imprimé
improbable
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان