خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . چاپ
[اسم]
l'Imprimerie
/ɛ̃.pʁim.ʁi/
قابل شمارش
مونث
1
چاپ
چاپخانه
1.Gutenberg a inventé l'imprimerie.
1. "گوتنبرگ" چاپ را اختراع کرد.
2.L'industrie del'imprimerie
2. صنعت چاپ
3.M. Dupont travaille dans imprimerie.
3. آقای "دوپون" در یک چاپخانه کار می کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
imprimer
imprimante
impressionniste
impressionnisme
impressionner
imprimeur
imprimé
improbable
improductif
impromptu
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان