خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بی احتیاط
[صفت]
imprudent
/ɛ̃pʀydɑ̃/
قابل مقایسه
[حالت مونث: imprudente]
[جمع مونث: imprudentes]
[جمع مذکر: imprudents]
1
بی احتیاط
نسنجیده
1.Ce gamin est très imprudent .
1. این پسر خیلی بی احتیاط است.
2.Ce qu'il demande est imprudent.
2. چیزی که او می خواهد نسنجیده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
imprudence
imprudemment
improvisé
improviste (à l')
improviser
imprécis
imprécision
imprégner
imprésario
imprévisible
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان