1 . اجتناب‌ ناپذیر
[صفت]

incontournable

/ɛ̃kɔ̃tuʀnabl/
قابل مقایسه
[حالت مونث: incontournable] [جمع مونث: incontournables] [جمع مذکر: incontournables]

1 اجتناب‌ ناپذیر گریز ناپذیر

  • 1.C'est un obstacle incontournable.
    1. این یک مانع گریز ناپذیری است.
  • 2.Le sirop d'érable est un incontournable de la cuisine canadienne.
    2. شیره‌ی افرا یک (ماده) اجتناب‌ ناپذیر آشپزی کانادایی است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان