خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اجتناب ناپذیر
[صفت]
incontournable
/ɛ̃kɔ̃tuʀnabl/
قابل مقایسه
[حالت مونث: incontournable]
[جمع مونث: incontournables]
[جمع مذکر: incontournables]
1
اجتناب ناپذیر
گریز ناپذیر
1.C'est un obstacle incontournable.
1. این یک مانع گریز ناپذیری است.
2.Le sirop d'érable est un incontournable de la cuisine canadienne.
2. شیرهی افرا یک (ماده) اجتناب ناپذیر آشپزی کانادایی است.
تصاویر
کلمات نزدیک
incontinent
incontesté
incontestable
inconséquent
inconstant
incontrôlable
inconvenance
inconvenant
inconvénient
incorporer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان