1 . انفورماتیک 2 . داده‌شناختی
[اسم]

l'informatique

/ɛ̃fɔʀmatik/
قابل شمارش مونث
[جمع: informatiques]

1 انفورماتیک داده شناسی، علم رایانه

  • 1.C'est le point de rencontre entre l'informatique et la biologie.
    1. این محل تلاقی علم رایانه [انفورماتیک] و زیست شناسی است.
compétent en informatique
خبره در انفورماتیک
  • Mon ami est très compétent en informatique.
    دوستم در (زمینه) انفورماتیک بسیار خبره است.
[صفت]

informatique

/ɛ̃fɔʀmatik/
غیرقابل مقایسه
[حالت مونث: informatique] [مذکر قبل از حرف صدادار: informatique] [جمع مونث: informatiques] [جمع مذکر: informatiques]

2 داده‌شناختی (مربوط به) رایانه، رایانه‌ای

  • 1.L'analyse informatique a permis d'améliorer la performance de la voiture.
    1. تحلیل داده‌شناختی به بهبود عملکرد خودرو کمک کرده است.
Matériel/Les logiciels informatique(e)
سخت‌افزار/نرم‌افزارهای رایانه‌ای
Combattre le piratage informatique
با هک رایانه‌ای مقابله کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان