[فعل]

s'informer

/ɛ̃fɔʀme/
فعل بازتابی
[گذشته کامل: informé] [حالت وصفی: informant] [فعل کمکی: être ]

1 جویا شدن اطلاعات کسب کردن، پرسیدن

s'informer de/sur quelque chose
از/درباره چیزی اطلاعات کسب کردن
  • 1. Elle s'est informée de votre santé.
    1. او جویای سلامتی‌تان شد. [حالتان را پرسید].
  • 2. Nous nous informons sur les différents hôtels avant de partir en vacances.
    2. ما قبل از رفتن به تعطیلات در خصوص هتل‌های مختلف اطلاعات کسب کردیم.

2 خبر دادن اطلاع دادن (informer)

informer quelqu'un de quelque chose
چیزی را به کسی خبر دادن
  • 1. Elle nous a informés de sa demande de mutation.
    1. او درخواست تغییر منصبش را به ما اطلاع داد.
  • 2. Le directeur nous a informé des nouveaux horaires.
    2. مدیر ساعات جدید را به ما اطلاع داد [گفت].
informer quelqu'un que...
به کسی خبر دادن که...
  • Je vous informe que je serai absent la semaine prochaine ou non.
    من به شما خبر می‌دهم که هفته‌ی آینده غایب خواهم بود یا نه.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان