خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مهندسی (رشته)
[اسم]
l'ingénierie
/ɛ̃ʒeniʀi/
قابل شمارش
مونث
1
مهندسی (رشته)
1.Il a étudié l'ingénierie.
1. او مهندسی خوانده است.
2.Il fait partie du bureau d'ingénierie.
2. او عضوی از دفتر مهندسی است.
تصاویر
کلمات نزدیک
ingénier
ingurgiter
ingrédient
ingratitude
ingrat
ingénieur
ingénieur du son
ingénieur-conseil
ingénieux
ingéniosité
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان