خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مواد تشکیل دهنده
[اسم]
l'ingrédient
/ɛ̃gʀedjɑ̃/
قابل شمارش
مذکر
1
مواد تشکیل دهنده
جزء سازنده، جزء
1.J'ai tous les ingrédients dont j'ai besoin pour ma recette.
1. من همه مواد تشکیل دهندهای را که برای دستورالعمل پخت غذایم لازم دارم، دارم.
2.Le vinaigre est un ingrédient de ce plat.
2. سرکه یکی از مواد تشکیل دهنده این غذا است.
تصاویر
کلمات نزدیک
ingratitude
ingrat
ingestion
infériorité
inférieur
ingurgiter
ingénier
ingénierie
ingénieur
ingénieur du son
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان