خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پر از آب کردن
2 . مثل سیل ریختن روی سر کسی
[فعل]
inonder
/inɔ̃de/
فعل گذرا
[گذشته کامل: inondé]
[حالت وصفی: inondant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
پر از آب کردن
(به زیر) آب بردن
1.La cave a été inondée.
1. زیرزمین پر از آب شد.
2.Le fleuve a débordé et a inondé les rues.
2. رودخانه طغیان کرد و خیابانها را به زیر آب برد.
[عبارت]
inonder
/inɔ̃de/
2
مثل سیل ریختن روی سر کسی
1.Je suis inondé de courrier.
1. بستههای پستی مثل سیل روی سرم ریختهاند.
تصاویر
کلمات نزدیک
inondation
inoffensif
inodore
inoculer
inné
inopiné
inopportun
inopérant
inoubliable
inouï
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان