خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بیقیدی
[اسم]
l'insouciance
/ɛ̃susjɑ̃s/
قابل شمارش
مونث
1
بیقیدی
بیخیالی
1.Elle a gardé l'insouciance de sa jeunesse.
1. او بیقیدی جوانیاش را حفظ کرده است.
2.Quelle insouciance de votre part, vous auriez dû prévoir ces dépenses !
2. چقدر بیخیالیای از جانب شما [چقدر شما بیخیالید]، شما باید این هزینهها را پیشبینی میکردید.
تصاویر
کلمات نزدیک
insonorisé
insonoriser
insonorisation
insondable
insomnie
insouciant
insoumis
insoumission
insoupçonné
insoutenable
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان