خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تاسیس کردن
2 . ایجاد کردن
[فعل]
instaurer
/ɛ̃stɔʀe/
فعل گذرا و ناگذر
صرف فعل
1
تاسیس کردن
بنیان نهادن
2
ایجاد کردن
برقرار کردن، درست کردن
1.Il a instauré une nomenclature des composés minéraux.
1. او فهرستی از ترکیبات معدنی درست کرد.
2.Le gouvernement a instauré une nouvelle politique pour combattre la pauvreté.
2. دولت برای مبارزه با فقر سیاست جدیدی را ایجاد کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
instantané
instant
instance
instamment
installé
instigateur
instigation
instiller
instinct
instinctif
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان