خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . یاد دادن
2 . آگاه کردن
3 . تحقیق کردن (حقوقی)
4 . یاد گرفتن
[فعل]
instruire
/ɛ̃stʀɥiʀ/
فعل گذرا و ناگذر
صرف فعل
1
یاد دادن
آموختن، تعلیم دادن
2
آگاه کردن
باخبر کردن
3
تحقیق کردن (حقوقی)
رسیدگی کردن
4
یاد گرفتن
آموختن
(s'instruire)
1.Chercher à s'instruire.
1. به دنبال یاد گرفتن بودن.
2.Elle lit beaucoup de revues scientifiques pour s'instruire.
2. او مجلات علمی زیادی برای یاد گرفتن میخواند.
تصاویر
کلمات نزدیک
instruction
instructif
instructeur
institutrice
institution
instruit
instrument
insu
insubordination
insubordonné
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان