Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . مصاحبه
[اسم]
l'interview
/ɛ̃tɛʀvju/
قابل شمارش
مونث
[جمع: interviews]
1
مصاحبه
1.Ils m'ont demandé de faire une interview.
1. آنها از من درخواست انجام مصاحبه کرده اند.
2.Ne ratez pas cette interview exclusive.
2. این مصاحبه منحصربهفرد را از دست ندهید.
تصاویر
کلمات نزدیک
intervertir
intervention
intervenir auprès
intervenir
intervalle
interviewer
intestin
intestinal
intime
intimement
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان