خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رها کردن
[فعل]
lâcher
/lɑʃe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: lâché]
[حالت وصفی: lâchant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
رها کردن
ترک کردن
1.Il a lâché ses amis les uns après les autres.
1. او دوستانش را یکی پس از دیگری ترک کرد.
2.J'ai lâché le ballon et il s'est envolé.
2. من بالون را رها کردم و به هوا رفت [پرواز کرد].
تصاویر
کلمات نزدیک
lâchement
lâche
là-haut
là-dessus
là-dessous
lâcheté
lâchez-moi!
lèche-bottes
lèche-vitrines
lèpre
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان