خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . روغن جلا
2 . لاک (ناخن)
3 . تافت (مو)
[اسم]
la laque
/lak/
قابل شمارش
مونث
1
روغن جلا
لاک
1.Laque ou peinture
1. روغن جلای نقاشی
2
لاک (ناخن)
1.Mettre un peu de laque
1. کمی لاک زدن
3
تافت (مو)
1.Elle a probablement senti l'odeur de la laque sur vos cheveux.
1. او شاید بوی تافت را روی موهایتان حس کرده است.
2.Il utilise de la laque pour fixer les boucles.
2. او برای ثابت نگه داشتن حلقهها (مو) از تافت (مو) استفاده میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
laquais
lapsus
laps
lapine
lapin
laquer
laqué
lara
larbin
lard
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان