خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . برتری
2 . رهبری
[اسم]
le leadership
/lidœʀʃip/
قابل شمارش
مذکر
1
برتری
رجحان
2
رهبری
راهنمایی، هدایت
1.Il annonce pompeusement son leadership absolu.
1. او با آب و تاب رهبری مطلقش را اعلام میکند.
2.Le leadership d'une nation.
2. هدایت [رهبری] یک ملت.
3.Leur leadership devra être informel.
3. رهبری آنها باید غیررسمی باشد.
تصاویر
کلمات نزدیک
leader
lea
le vin est bouchonné.
le ver est dans le fruit
le téléphone arabe
leclerc
lecteur
lecteur de dvd
lecteur mp3
lecteur zip
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان