1 . اهرم 2 . اسباب اعمال فشار
[اسم]

le levier

/ləvje/
قابل شمارش مذکر

1 اهرم دسته، دیلم

  • 1.Le levier de vitesse permet de passer les vitesses manuellement.
    1. اهرم‌های سرعت اجازه‌ی تغییر سرعت را به صورت دستی می‌دهند.
  • 2.Si le levier se coince, je tire simplement plus fort.
    2. اگر اهرم گیر کند من فقط محکمتر میکشمش.

2 اسباب اعمال فشار

  • 1.Nous trouverons bien un levier pour le contraindre.
    1. ما مسلما اسباب اعمال فشاری برای مجبور کردنش خواهیم یافت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان