خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اهرم
2 . اسباب اعمال فشار
[اسم]
le levier
/ləvje/
قابل شمارش
مذکر
1
اهرم
دسته، دیلم
1.Le levier de vitesse permet de passer les vitesses manuellement.
1. اهرمهای سرعت اجازهی تغییر سرعت را به صورت دستی میدهند.
2.Si le levier se coince, je tire simplement plus fort.
2. اگر اهرم گیر کند من فقط محکمتر میکشمش.
2
اسباب اعمال فشار
1.Nous trouverons bien un levier pour le contraindre.
1. ما مسلما اسباب اعمال فشاری برای مجبور کردنش خواهیم یافت.
تصاویر
کلمات نزدیک
lever l'ancre
lever du soleil
lever
levant
levain
levier de vitesse
levure
levé
levée
lexical
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان