خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اخراج
[اسم]
le licenciement
/lisɑ̃simɑ̃/
قابل شمارش
مذکر
1
اخراج
1.J'ai trouvé un autre travail après mon licenciement.
1. بعد از اخراجم، کار دیگری پیدا کردم.
2.Suite à ses récentes difficultés économiques, l'entreprise a procédé à de nombreux licenciements.
2. در پی مشکلات اقتصادی اخیرش، شرکت دست به چندین اخراج زد.
تصاویر
کلمات نزدیک
licence
lice
libéré
libéria
libérer
licencier
licencieux
licencié
lichen
licite
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان