خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مکانیابی کردن
[فعل]
localiser
/lɔkalize/
فعل گذرا
[گذشته کامل: localisé]
[حالت وصفی: localisant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
مکانیابی کردن
پیدا کردن مکان
1.J'ai pu localiser la source du signal radio.
1. من توانستم منبع سیگنال رادیویی را مکانیابی کنم.
2.Nous essayons de localiser votre mari.
2. داریم سعی میکنیم تا مکان شوهرتان را پیدا کنیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
localisation
localement
local
lober
lobe
localité
locataire
locataire à bail
locatif
location
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان