1 . مکان‌یابی کردن
[فعل]

localiser

/lɔkalize/
فعل گذرا
[گذشته کامل: localisé] [حالت وصفی: localisant] [فعل کمکی: avoir ]

1 مکان‌یابی کردن پیدا کردن مکان

  • 1.J'ai pu localiser la source du signal radio.
    1. من توانستم منبع سیگنال رادیویی را مکان‌یابی کنم.
  • 2.Nous essayons de localiser votre mari.
    2. داریم سعی می‌کنیم تا مکان شوهرتان را پیدا کنیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان