خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ناشناس
[صفت]
méconnu
/mekɔny/
قابل مقایسه
1
ناشناس
شناختهنشده
1.C'est un auteur méconnu, rarement invité dans les émissions littéraires.
1. او یک نویسنده ناشناس است که به ندرت در برنامههای ادبی (در تلویزیون) دعوت شده است.
2.Il était méconnu à cette époque.
2. او در آن عصر [دوره] ناشناس بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
méconnaître
méconnaissance
méconnaissable
méchoui
méchant
mécontent
mécontentement
mécontenter
mécène
mécénat
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان