[صفت]

méchant

/meʃɑ̃/
قابل مقایسه
[حالت مونث: méchante] [جمع مونث: méchantes] [جمع مذکر: méchants]

1 بدجنس بدذات

مترادف و متضاد blessant désagréable hargneux malveillant bienveillant gentil
un homme/une fille... méchant(e)
مردی/دختری... بدجنس
  • 1. Il était un homme méchant.
    1. او مرد بدجنسی بود.
  • 2. Les personnes méchantes cherchent à nuire à leurs prochains.
    2. افراد بدذات سعی می‌کنند نزدیکان خود را آزار دهند.
se montrer méchant avec quelqu'un
با کسی بدجنس بودن
  • Pourquoi se montre-t-il si méchant avec ses collègues ?
    چرا او نسبت به همکارانش بدجنس است؟

2 شیطان تخس

مترادف و متضاد détestable insupportable turbulent vilain adorable charmant
méchant(e) garçon/fille...
پسر/دختر... تخس
  • 1. Arrête d'être si méchant, j'en ai assez de toi.
    1. بس کن، این قدر شیطان نباش، دارم از دستت ذله می‌شم.
  • 2. Tu es une méchante fille !
    2. تو دختر تخسی هستی.
جایگاه méchant
معمولاً در این معنی قبل از اسم می‌آید.

3 خطرناک شیطنت‌آمیز، آزاردهنده

مترادف و متضاد mauvais néfaste
méchante affaire/action...
کار/رفتار... خطرناک [آزاردهنده]
  • 1. C'est une méchante action qu'il faisait.
    1. این کار خطرناکی است که او انجام می‌داد.
  • 2. Vous vous êtes laissé entraîner dans une méchante affaire.
    2. خودتان را قاطی کاری خطرناک کردید.
جایگاه méchant
معمولاً در این معنی قبل از اسم می‌آید.

4 هجومی (حیوانات) وحشی، خطرناک

مترادف و متضاد offensif inoffensif
Attention, chien méchant !
مراقب باشید، سگ وحشی است. (روی تابلوها)
جایگاه méchant
معمولاً در این معنی بعد از اسم می‌آید.

5 ناچیز کوچک

specialized
مترادف و متضاد malheureux médiocre misérable compétent doué
méchante veste/maison...
کت/خانه... ناچیز
  • 1. Ce n'est pas cette méchante veste qui te protégera du froid.
    1. شما را، این کت ناچیز از سرما محافظت نخواهد کرد.
  • 2. Voici ma méchante maison !
    2. این هم خانه کوچک من!
جایگاه méchant
معمولاً در این معنی قبل از اسم می‌آید.

6 محشر معرکه، بی‌نظیر

informal
مترادف و متضاد étonnant magnifique remarquable superbe
méchant(es) collection de jouets/livres...
کلکسیون اسباب‌بازی/کتاب... محشر
  • 1. Il a une méchante collection de jouets anciens.
    1. او کلکسیونی محشر از اسباب‌بازی‌های عتیقه دارد.
  • 2. J’apprécierais que tu aies des méchantes livres.
    2. به نظرم می‌رسد که کتاب‌های بی‌نظیری داشته باشی.
جایگاه méchant
معمولاً در این معنی قبل از اسم می‌آید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان