[اسم]

la méchanceté

/meʃɑ̃ste/
قابل شمارش مونث

1 بدجنسی خباثت

  • 1.Elle n'a pas agi par méchanceté, mais par ignorance.
    1. او از روی بدجنسی رفتار نکرده است، بلکه از روی نادانی (رفتار کرده است).
  • 2.Faire une méchanceté à quelqu'un
    2. به کسی بدجنسی کردن
  • 3.Je suis responsable de sa méchanceté.
    3. من مسئول خباثت او هستم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان