1 . سطح پایین 2 . کم
[صفت]

médiocre

/medjɔkʀ/
قابل مقایسه
[حالت مونث: médiocre] [جمع مونث: médiocres] [جمع مذکر: médiocres]

1 سطح پایین معمولی، پیش پا افتاده

  • 1.Avec des moyens médiocres on ne peut pas faire grand-chose.
    1. با وسایل معمولی [پیش پا افتاده] نمی‌توان چیز بزرگی ساخت.
  • 2.Le professeur était déçu des résultats médiocres de son étudiant.
    2. استاد از نتایج سطح پایین دانشجویش ناامید شده بود.

2 کم اندک، ناچیز، جزئی

  • 1.Avec des moyens médiocres on ne peut pas faire grand-chose.
    1. با وسایلی اندک نمی‌توان چیز بزرگی ساخت.
  • 2.Médiocre nourriture.
    2. مواد غذایی کم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان