خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . لاغر
2 . (گوشت) لخم
[صفت]
maigre
/mɛgʀ/
قابل مقایسه
[حالت مونث: maigre]
[جمع مونث: maigres]
[جمع مذکر: maigres]
1
لاغر
استخوانی،
1.Elle faisait maigre le vendredi
1. او جمعه ها رژیم می گرفت.
2.Faire maigre
2. رژیم گرفتن [لاغر کردن]
3.Il est très maigre. Il n'a que la peau et les os
3. او خیلی لاغر است. جز پوست و استخوان چیزی ندارد.
4.Une femme maigre et plate
4. زنی لاغر و صاف
2
(گوشت) لخم
(گوشت) بدون چربی
1.C'est de la viande maigre.
1. این گوشت لخم است.
2.Le poulet est une viande maigre.
2. مرغ گوشتی بدون چربی است.
تصاویر
کلمات نزدیک
mai
mahomet
mahatma
magret
magouille
maigre comme un clou
maigrement
maigreur
maigrichon
maigrir
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان