خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (خود را) آرایش کردن
[فعل]
se maquiller
/makije/
فعل بازتابی
[گذشته کامل: maquillé]
[حالت وصفی: maquillant]
[فعل کمکی: être ]
صرف فعل
1
(خود را) آرایش کردن
1.Il devait se maquiller pour changer la forme de son visage.
1. او برای تغییر حالت چهرهاش باید آرایش می کرد.
2.Je dois me maquiller. - Bon, j'attends dans la voiture.
2. باید آرایش کنم. -بسیار خب، داخل ماشین منتظرت هستم.
تصاویر
کلمات نزدیک
maquillage
maquette
maquereau
mappemonde
manœuvrer
maquilleur
maquis
maquisard
marabout
marais
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان