خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (مسابقه) دوی ماراتن
[اسم]
le marathon
/maʀatɔ̃/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: marathons]
1
(مسابقه) دوی ماراتن
1.Il était le vainqueur du marathon aux Jeux olympiques 1954.
1. او برنده دوی ماراتن "بازیهای المپیک" 1984 بود.
2.Je suis suffisamment en forme pour courir un marathon.
2. من برای دویدن در دوی ماراتن به اندازه کافی آمادگی دارم [روی فرم هستم].
تصاویر
کلمات نزدیک
marasme
marais
marabout
maquisard
maquis
marathonien
maraude
marauder
maraudeur
maraîchage
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان