خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ازدواج کردن
[فعل]
se marier
/maʀje/
فعل بی قاعده
فعل بازتابی
[گذشته کامل: marié]
[حالت وصفی: mariant]
[فعل کمکی: être ]
صرف فعل
1
ازدواج کردن
با هم ازدواج کردن
1.Ils doivent se marier dans trois mois.
1. آنها باید تا سه ماه دیگر با یکدیگر ازدواج کنند.
2.Sois content que notre fils se marie, ma chérie.
2. خوشحال باش که پسرمان ازدواج می کند، عزیزم.
تصاویر
کلمات نزدیک
marie-galante
marianne
mariane
mariage à l'église
mariage civil
marijuana
marin
marina
marine
mariner
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان