خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ماده (شیمی)
2 . موضوع درسی
3 . موضوع
4 . ماده
[اسم]
la matière
/ma.tjɛʁ/
قابل شمارش
مونث
[جمع: matières]
1
ماده (شیمی)
La matière première
ماده اولیه [ماده خام]
2
موضوع درسی
درس
مترادف و متضاد
discipline
domaine
exceller dans une matière
در درسی عالی بودن
L'histoire est la matière dans laquelle cette lycéenne excelle.
تاریخ درسی است که این دانشآموز در آن عالی است.
enseigner des matières
درسهایی تدریس کردن
Ce professeur d'université enseigne diverses matières.
این استاد دانشگاه درسهای مختلفی تدریس میکند.
détester/aimer une matière
از درسی متنفر بودن/درسی را دوست داشتن
Je déteste cette matière.
از این درس [موضوع درسی] متنفرم.
3
موضوع
محتوا، مضمون
مترادف و متضاد
objet
prétexte
sujet
donner/fournir matière à quelque chose
باعث موضوعی برای چیزی شدن
1. C'est une matière dont on a besoin à essayer.
1. این موضوعی است که نیاز داریم امتحانش کنیم.
2. Ces résultats lui ont fourni la matière de son exposé.
2. چنان نتایجی باعث موضوع کنفرانسش شد.
3. Cet événement donne matière à réflexion.
3. این رویداد باعث موضوعی برای تفکر میشود.
4
ماده
مصالح
مترادف و متضاد
matériau
1.Ce fromage contient beaucoup de matières grasses.
1. این پنیر ماده چربی زیادی دارد.
2.En quelle matière cette robe est-elle faite ?
2. این پیراهن از چه مادهای ساخته شدهاست؟
تصاویر
کلمات نزدیک
matinée
matines
matinal
matin
matignon
matières grasses
matières premières
matraquage
matraque
matraquer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان