خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مرسی
2 . تشکر
3 . بخشش
[حرف ندا]
merci
/mɛʀsi/
1
مرسی
سپاسگزارم، ممنونم
مترادف و متضاد
remerciement
Merci mille fois !
خیلی خیلی ممنونم !
Merci beaucoup
خیلی ممنون
Merci beaucoup pour votre généreux soutien.
بابت حمایت سخاوتمندانه شما بسیار سپاسگزارم.
توضیحاتی در خصوص واژه "merci"
واژه "merci" در اینجا به عنوان یک عبارت تعجبی عبارتی برای سپاسگزاری و قدردانی است که در فارسی معادل آن "مرسی"، "سپاسگزارم" و "ممنونم" است.
[اسم]
le merci
/mɛʀsi/
قابل شمارش
مذکر
2
تشکر
سپاس
مترادف و متضاد
appréciation
dire un grand merci
گفتن [بیان] یک تشکر درست و حسابی
J'aimerais dire un grand merci à mes parents.
من دوست دارم یک تشکر جانانه از پدر و مادرم بکنم.
merci pour/merci de...
سپاس از/سپاس برای...
1. Merci à toi pour ton cadeau.
1. سپاس از هدیهات.
2. Merci pour avoir été là.
2. ممنون که آمدی.
توضیحاتی در خصوص واژه "merci"
واژه "merci" در اینجا به معنی "تشکر" و "سپاس" است و به عنوان اسم به کار میرود.
3
بخشش
عفو
(la merci)
مترادف و متضاد
grâce
indulgence
miséricorde
pitié
faire preuve de merci
بخشش نشان دادن
1. Je voulais faire preuve de merci.
1. من میخواستم (کمی) بخشش نشان بدهم.
2. Le témoin a fait preuve de merci.
2. شاهد کمی بخشش نشان داد.
sans merci
بدون ترحم
1. Il m'a dit sans merci : « reprends ta place ! »
1. بدون ترحم به من گفت: «برگرد سر جایت!»
2. Les deux adversaires ont engagé une lutte sans merci.
2. هر دو حریف بدون ترحم جنگی را به پا کردند.
توضیحاتی در خصوص واژه "merci"
واژه "merci" در اینجا و در حالت مونث خود یعنی: گذشت کردن بر کسی و ترک کردن مجازاتی را که شایستهی آن است و خودداری از مؤاخذه او.
تصاویر
کلمات نزدیک
mercerie
mercenaire
mercantile
mer
menuisier
merci beaucoup.
merci de me réveiller demain matin à ... .
merci, ça ira.
mercredi
mercure
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان