1 . مرسی 2 . تشکر 3 . بخشش
[حرف ندا]

merci

/mɛʀsi/

1 مرسی سپاسگزارم، ممنونم

مترادف و متضاد remerciement
Merci mille fois !
خیلی خیلی ممنونم !
Merci beaucoup
خیلی ممنون
  • Merci beaucoup pour votre généreux soutien.
    بابت حمایت سخاوت‌مندانه شما بسیار سپاسگزارم.
توضیحاتی در خصوص واژه "merci"
واژه "merci" در اینجا به عنوان یک عبارت تعجبی عبارتی برای سپاسگزاری و قدردانی است که در فارسی معادل آن "مرسی"، "سپاسگزارم" و "ممنونم" است.
[اسم]

le merci

/mɛʀsi/
قابل شمارش مذکر

2 تشکر سپاس

مترادف و متضاد appréciation
dire un grand merci
گفتن [بیان] یک تشکر درست و حسابی
  • J'aimerais dire un grand merci à mes parents.
    من دوست دارم یک تشکر جانانه از پدر و مادرم بکنم.
merci pour/merci de...
سپاس از/سپاس برای...
  • 1. Merci à toi pour ton cadeau.
    1. سپاس از هدیه‌ات.
  • 2. Merci pour avoir été là.
    2. ممنون که آمدی.
توضیحاتی در خصوص واژه "merci"
واژه "merci" در اینجا به معنی "تشکر" و "سپاس" است و به عنوان اسم به کار می‌رود.

3 بخشش عفو (la merci)

مترادف و متضاد grâce indulgence miséricorde pitié
faire preuve de merci
بخشش نشان دادن
  • 1. Je voulais faire preuve de merci.
    1. من می‌خواستم (کمی) بخشش نشان بدهم.
  • 2. Le témoin a fait preuve de merci.
    2. شاهد کمی بخشش نشان داد.
sans merci
بدون ترحم
  • 1. Il m'a dit sans merci : « reprends ta place ! »
    1. بدون ترحم به من گفت: «برگرد سر جایت!»
  • 2. Les deux adversaires ont engagé une lutte sans merci.
    2. هر دو حریف بدون ترحم جنگی را به پا کردند.
توضیحاتی در خصوص واژه "merci"
واژه "merci" در اینجا و در حالت مونث خود یعنی: گذشت کردن بر کسی و ترک کردن مجازاتی را که شایسته‌ی آن است و خودداری از مؤاخذه او.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان