[اسم]

la mer

/mɛʀ/
قابل شمارش مونث
[جمع: mers]

1 دریا

  • 1.La mer est basse.
    1. دریا در جزر است.
  • 2.La mer est froide en cette saison.
    2. (آب) دریا در این فصل سرد است.
  • 3.La mer sera haute à sept heures.
    3. دریا ساعت 7 شب در مد خواهد بود.
aller/passer à la mer
به کنار دریا رفتن/کنار دریا گذراندن
  • 1. Cette année on va à la mer.
    1. امسال به کنار دریا می‌رویم.
  • 2. Ils ont passé tout l'été à la mer.
    2. آنها کل تابستان را کنار دریا گذراندند.
La mer Caspienne/Méditerranée
دریای خزر/مدیترانه
  • J'adore les eaux turquoises de la mer Méditerranée.
    عاشق آب‌های فیروزه‌ای دریای مدیترانه هستم.
une mer de sable
دریایی از شن [استعاره‌ای]
  • Une mer de sable s'étendait à perte de vue.
    دریایی از شن تا دوردست‌ها گسترده می‌شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان