Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . نیمه
2 . نیمه وقت
[اسم]
la mi-temps
/mitɑ̃/
قابل شمارش
مونث
[جمع: mi-temps]
1
نیمه
وقت استراحت
1.Les joueurs de foot se reposent pendant la mi-temps.
1. بازیکنان فوتبال در طی نیمه استراحت می کنند.
la première mi-temps
نیمه اول بازی
la deuxième/seconde mi-temps
نیمه دوم بازی
Il a quitté le terrain en seconde mi-temps.
او زمین را در نیمه دوم ترک کرد.
à la mi-temps
در زمان استراحت
Je lui parlerai à la mi-temps.
با او در زمان استراحت حرف خواهم زد.
2
نیمه وقت
(le mi-temps)
travailler à mi-temps
کار نیمه وقت کردن
Elle s'occupe de ses enfants et travaille à mi-temps.
او مراقب بچههایش است و به صورت نیمه وقت کار میکند.
emploi/contrat...à mi-temps
کار/قرارداد...نیمه وقت
تصاویر
کلمات نزدیک
mi-long
mi-jambe
mi-hauteur
mi-figues mi-raisin
mi-distance
mi-voix
miam miam
miam-miam
miaulement
miauler
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان