خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . وسط
2 . محیط
[اسم]
le milieu
/miljø/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: milieux]
1
وسط
میان، نیمه
1.Il y a une petite île au milieu du lac.
1. یک جزیرهی کوچک در میان دریاچه وجود دارد.
2.Je me suis réveillé au milieu de la nuit.
2. من نیمه شب از خواب بیدار شدم.
2
محیط
1.Il travaille dans un milieu international.
1. او در یک محیط بینالمللی کار میکند.
2.Ma fille s'est bien adaptée à son nouveau milieu.
2. دخترم خودش را به خوبی با محیط جدیدش وفق داده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
milicien
milice
mile
milan
mil
milieu médical
militaire
militairement
militant
militantisme
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان