1 . معدن 2 . مغز مداد 3 . قیافه 4 . مین 5 . منبع
[اسم]

la mine

/min/
قابل شمارش مونث

1 معدن

  • 1.mine de charbon
    1. معدن کربن

2 مغز مداد

3 قیافه حالت چهره

  • 1.Cet homme a changé de mine quand il a entendu la nouvelle.
    1. این مرد قیافه‌اش تغییر کرد هنگامی که خبر را شنید.
  • 2.Juger des gens sur la mine.
    2. قضاوت کردن افراد از حالت چهره.

4 مین

  • 1.La mine a explosé ici.
    1. مین اینجا منفجر شد.
  • 2.Les bases aériennes sont protégées par des champs de mines.
    2. از پایگاه‌های هوایی به وسیله میادین مین حفاظت می‌شود.

5 منبع

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان